جدول جو
جدول جو

معنی سیلی خوردن - جستجوی لغت در جدول جو

سیلی خوردن
(خَ پَ / پِ شُ دَ)
وارد آمدن پشت گردن بر کسی. (از ناظم الاطباء). وارد آمدن سیلی بر صورت شخص. لطمه خوردن. (فرهنگ فارسی معین) :
زاهد که کند سلاح پوشی
سیلی خورد اززیاده کوشی.
نظامی.
کسی کو درآید بدرگاه تو
خورد سیلی ار گم کند راه تو.
نظامی.
بسفر گرچه آب و دانه خوری
بی ادب سیلی زمانه خوری.
اوحدی.
- امثال:
هنوز سیلی روزگار نخورده است، نظیر: گاوش هنوز نلیسیده
لغت نامه دهخدا
سیلی خوردن
وارد آمدن سیلی بر صورت شخص لطمه خوردن
تصویری از سیلی خوردن
تصویر سیلی خوردن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(سَ یِ خوَرْ / خُرْ دَ)
انواع سبزی که خام خورند، چون: تره (گندنا) ، جعفری، گشنیز، ترخان، مرزه، ریحان، تربچه، شاهی، پیازچه، نعناع و غیره
لغت نامه دهخدا
(سُ دَ)
جهان خوردن. از همه لذایذ گیتی بکمال متمتع شدن. متلذذ و متنعم شدن:
شاهی که ز مادر ملک و مهترزاده ست
گیتی بگرفته ست و بخورده ست و بداده ست.
منوچهری.
رجوع به گیتی خور شود
لغت نامه دهخدا
(کُدَ / دِ)
توسری خور. اسیر. گرفتار:
تاچند زمین نهاد بودن
سیلی خور خاک و باد بودن.
نظامی
لغت نامه دهخدا
بهره بردن از نعمتهای جهان متنعم شدن: همچنین لشکر کش و دشمن کش و دینار بخش همچنین گیتی خور و میری کن و نیکی فزای، (منوچهری)
فرهنگ لغت هوشیار